کد مطلب:152441 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

آیة الله العظمی ملا علی کنی، روح فتحعلی شاه را در حرم امام حسین دیدند
مرحوم عراقی در كتاب دارالسلام فرموده اند كه این قضیه را فقیه بزرگوار حاج ملا علی كنی طهرانی به خط شریفشان مرقوم داشتند:

اینجانب در سالهایی كه در كربلای معلی به تحصیل علم اشتغال داشتم، هر گاه در مسئله ای دچار تحیر و اشكال می شدم، در هنگام خلوت بودن حرم سیدالشهداء علیه السلام مانند دو سه ساعت به ظهر، به آنجا مشرف می شدم و نزدیك ضریح مطهر می نشستم و پس از دعا كردن و طلب كمك از حضرت امام حسین علیه السلام، در آن مسئله ی مورد نظر، تأمل و تفكر زیادی می كردم و خداوند متعال به باطن آن حضرت و آل او علیهم السلام افاضه ی فیض می كرد و بر رفع اشكال راهنمایی می نمود. فحمدا ثم حمدا له.

روزی اتفاقا در آن ساعت، حرم مطهر بسیار خلوت بود و اینجانب نزدیك بالای سر مقدس نشسته بودم. ناگهان دیدم خاقان مغفور فتحعلی شاه (البسه الله حلل النور)


از در كوچكی كه از كنار قبر حبیب بن مظاهر علیه السلام به حرم محترم باز می شود، وارد حرم شدند. مانند آن زمانی كه من در مدرسه ی خان مروی بودم و مرحوم فتحعلی شاه برای دیدن مرحوم مبرور آخوند ملا عبدالله مدرس، به آن مدرسه تشریف می آوردند و من مكررا ایشان را دیده و شناخته بودم. لكن در آن زمان هر چه ایشان را دیده بودم، با لباس متعارفی بودند. ولی این بار كه ایشان را در حرم دیدم، با همان لباسی كه عكسهای بزرگ ایشان را می كشیدند، ملبس بودند.

اطراف دامنهای قبای بلندشان مروارید دوزی شده بود و در هر دو بازو، بازوبندهای جواهر بر روی قبا بسته بودند! با این هیئت و با همان ریش بلند همیشگی، از آن در كوچك وارد حرم شدند و به طرف بالای سر مقدس آمدند و خود را به ضریح مقدس چسباندند و با دستها دعا و زیارتی خواندند و من نشنیدم كه چه چیزی خواندند.

سپس بلافاصله به سمت پشت سر مطهر آمدند، تا زیارت حضرت علی اكبر علیه السلام و سایر شهداء علیهم السلام را بخوانند، به گونه ای كه از كنار اینجانب گذشتند و گمان می كنم دامن قبایشان به زانوی من [كه نشسته بودم] برخورد كرد.

پس از آنكه فتحعلی شاه از جلو اینجانب گذشتند، من ملتفت شدم و به خود آمدم و باز خود گفتم: یعنی چه؟ این چه حكایتی است؟ پادشاه ایران بر خلاف همیشه بی خبر و بی سر و صدا به زیارت حضرت امام حسین علیه السلام آمده است؟ نه های و هویی! نه استقبالی! نه جمعیتی؟!

من متعجب شدم و برخاستم و با خود گفتم: اكنون می روم و با ایشان سؤال و


جواب می كنم. هنوز لحظه ای نگذشته بود و به اندازه ی خواندن زیارت حضرت علی اكبر علیه السلام وقت نگذشته بود، كه نزد پایین پای مقدس رفتم، اما فتحعلی شاه را ندیدم! در نزدیك پنجره ی مقام شهدا نیز ایشان را ندیدم. از حرم بیرون رفتم، در رواقی كه از ایوان طلا بر آن وارد می شوند، دو سه نفر خادم را دیدم كه آنها مرا می شناختند. ترسیدم كه اگر از آنها سؤال كنم كه فتحعلی شاه را دیدید كه كجا رفت یا نه؟ فكرهای دیگری درباره ی من كنند. بنابراین از آنها سؤال كردم: شخصی ایرانی با ریش بلند و قبای بلند، كه اكنون از حرم بیرون آمد، دیدید؟

خدام گفتند: ندیدیم!

باز نزد كفشدارهای سمت شرقی آمدم و سؤال كردم. خلاصه از همه ی كفشدارهای دیگر نیز سؤال كردم، اما همه می گفتند: چنین شخصی را ندیده ایم.

اینجانب زمان این واقعه را به خاطر ندارم، اما همین قدر می دانم كه این واقعه پس از وفات ایشان واقع شده است! ولی هنوز خبر وفاتشان به كربلا نرسیده بود.

هنگامی كه به طهران آمدم، مرحوم حاج ملا محمد نوری كه خیلی مقدس بود، نیز فتحعلی شاه را در عالم بیداری دیده بود و تاریخ آن را ثبت كرده بود، و آن تاریخ مطابق بود با تاریخ وفات مرحوم فتحعلی شاه. غفر الله له و لنا بالحسین و آبائه و ابنائه علیهم السلام. [1] .



[1] دارالسلام عراقي ص 361 - لازم به ذكر است كه مرحوم عراقي در ص 362 نيز رؤيايي از ملا ابوالحسن مازندراني قدس سره نقل مي كند كه در آن رؤيا فتحعلي شاه مي گويد: ميرزاي قمي (صاحب قوانين) مرا شفاعت كرد، زيرا وي عهد نامه اي به جهت شفاعت از ميرزاي قمي گرفته بود. [قبر ميرزاي قمي در قبرستان شيخان قم، مزار اهل معني است، قبر مرحوم فتحعلي شاه قاجار در حجره اي مقابل ايوان طلاي حضرت معصومه عليهاالسلام، واقع شده است.].